متین | ||
|
مروری بر زندگینامه حجربن عدی صحابه امام علی(ع)
به بهانه هتک حرمت تروریستها در نبش قبر حجربن عدی، زندگینامه این صحابه بزرگوارامام علی(ع) را در مرور میکنیم.
به راستى قلم در برابر عظمت و وفاى حجر، عاجز و نا توان است. او کسى نبود که بزرگیها و فداکاریهاى او را بتوان به آسانى ترسیم کرد، مرد وفا بود، شب زندهدار و روزهدار بود. او یک مسلمانان راستین بود. از دوران جوانى، دلاورى و شجاعت با سرشت او در هم آمیخته شده و خون حماسه و پیکار در رگهاى او جارى بود. او در نوجوانى همراه برادرش «هانى بن عدى» به حضور پیامبر اسلام(ص) شرفیاب شد و به آئین اسلام گروید. او از دوران حیات پیامبر(ص) چیزى درک نکرد و پس از زمان اندکى که از مسلمانى او مىگذشت پیامبر از دنیا رفت و در جنگهاى زمان آن حضرت نیز اسم او به چشم نمیخورد. او در عین رزمجوئى، مرد تقوى و نیایش و معنویت بود و به همین سبب او را حجرالخیر مىنامیدند، در برابر حجر شر که از یاران معاویه بود. او نسبت به مادرش همواره نیکى مىکرد و نماز و روزه فراوان انجام میداد. او هرگز بىوضو نمیماند و هر وقت وضو مىگرفت، نماز میخواند. دعاى او در پیشگاه، پروردگار به هدف اجابت مىرسید. حجر مرد هدف و عقیده بود، او به مردان حق و فضیلت عشق میورزید، او هنگام مرگ ابوذر در ربذه همراه اشتر بر بالینى او حاضر شد، آرى مردان خدا از همرزمان خود چنین یاد مىکنند! حجر شیفته حق و عدالت و تشنه فضیلت و مردانگى و پیرو راستین اسلام بود و همه اینها را در وجود على(ع) مىدید. حجر در زمان حضرت علی(ع) و در میان یاران حضرت على(ع) نمونه بود. او در مدت خلافت امیرمؤمنان(ع) در هر سه جنگ صفین، نهروان و جمل در رکاب آنحضرت شمشیر مىزد. او پیش از شروع جنگ صفین، روزى پشتیبانى خود را از امیرمؤمنان(ع) چنین اعلام کرد: ما زاده جنگ و فرزندان شمشیریم مىدانیم جنگ را از کجا باید شروع کرد و چگونه از آن بهرهبردارى نمود، ما با جنگ بزرگ شده و آن را آزموده زود شناخیتم ما داراى یاران نیک، خویشاوندان و عشیره فراوان، رأى آزموده و نیروى پسندیدهاى هستیم اینک اختیار ما در دست توست، اگر به شرق یا غرب جهان بروى، در رکاب تو هستیم و هر چه دستور بدهى اطاعت مىکنیم. امیرمؤمنان(ع) از این وفادارى خوشحال شد و درباره او دعا کرد. یکى از افتخارات وى مقابله با ضحاک یکى از فرماندهان نامدار شام بود که در این نبرد پیروز شد. حجر در جنگ صفین از طرف امیرالمؤمنین علی(ع) فرمانده قبیله کنده بود و در جنگ نهروان فرماندهی میسره لشگر امام را برعهده داشت. بعد از شهادت حضرت على(ع) و جریان صلح تحمیلى بر امام حسن(ع) حاکمان شهرها به دستور معاویه شروع به شکنجه و آزار شیعیان حضرت على(ع) کردند، یکى از این حاکمان مغیره بود که چون از محبوبیت عمومى و شایستگى و فضیلت حجر آگاه بود ناگزیر به آن اعتراف مىکرد و میگفت، نمىخواهم بهترین مردان شهر را بکشم تا آنان در پیشگاه خدا سعادتمند شوند و من بدبخت و تبهکار! او اضافه کرد با قتل حجر و یاران او معاویه در دنیا به عزت و آقائى مىرسد ولى مغیره روز قیامت ذلیل و مغذب مىشود. پس از شهادت امام مجتبی(ع) رفت و آمد بزرگان عراق و اشراف حجاز با امام حسین(ع)، دستنشاندگان معاویه به دستور او سختگیری بیشتری نسبت به شیعیان، بهخصوص شیعیان کوفه میکردند و بعضی از چهرههای سرشناس شیعه را به بهانههای پوچ و بیاساس به قتل میرساندند. یکی از آنان حجربن عدی کندی بود. حجر بن عدى فرداى ضربت خوردن مولاى متقیان چنین گفت: تأسف و اندوه من به خاطر سرور پرهیزگاران، پدر پاکان، و شیر مرد پاکیزه خوئى است که او را کافرى پست و گمراه، و دور از رحمت خدا و گنهکارى مفسد و سنگدل کشت. لعنت خدا بر کسى باد که از شما خاندان دورى کند، زیرا شما از خاندان پیامبر راهنما و نقطه امید من در روز رستاخیز است. چشمان نافذ و بصیر امیر مؤمنان(ع) به سوى حجر دوخته شد و او را مخاطب ساخته و فرمود: «چگونه خواهى بود هنگامى که تو را به تبرى از من فرا خوانند و چه خواهى گفت در آن حال که از تو بخواهند پیوند دوستىات را از من بگسلى؟» حجر پاسخ داد: به خدا سوگند، اگر با شمشیر بدنم را پاره پاره کنند و اگر خرمنى از آتش بیفروزند تا مرا در آن بیندازند، تمام اینها را قبول مى کند ولى تبرى از تو را، نه! حضرت على(ع) شهادت حجر و یارانش را پیشگوئى کرد و فرمود: اهل کوفه! هفت نفر از بهترین مردان شما در عذراء کشته خواهند شد و وضع آنان مانند اصحاب اخدود خواهد بود. در سال 50 هجرى دست مرگ طومار عمر مغیره بن شعبه را در هم نوردید و معاویه، زیاد بن ابیه، برادرخوانده بدنام و سفاک خود را که حکمران بصره بود به حکمرانى کوفه نیز منصوب نمود. اما با چنان اعتراض سختى و مبارزه بى امانى از جانب جهر مواجه شد که بر فراز منبر رفت و چنین گفت اگر نتوانم این قریه ناچیز (یعنى کوفه) را از شر تحریکات حجر حفظ کنم مرد نیستم! من بلائى بر سر حجر بیاورم که براى آیندگان عبرت باشد! اما مغیره با سرسختى حجر و یارانش مواجه شد و ناگزیر پس از تلاشهاى فراوان از دستگیرى وى ناامید شد اما با بىوفائى و خیانت کوفیان چندى بعد حجر مجبور شد در عوض دادن اماننامه از ظرف زیاد خود را تسلیم کند چون همرزمان حجر بازداشت و سرکوب شدند، زیاد براى اینکه معاویه را به کشتن حجر وا دارد شروع به جمع آورى شهادتهاى دروغ و طومارى بىاساس بر ضد حجر و همرزمانش کرد. و سرانجام حجر و یازده تن از یارانش را به شام حرکت داد و در نتیجه هفت تن از همراهان حجر آزاد و باقى به مرگ محکوم شدند. هنگامى که نوبت قتل حجر وفادار و بزرگوار رسید از دژخیم خود اجازه خواست دو رکعت نماز بخواند، او موافقت کرد، حجر به نماز ایستاد و نماز را طول داد، پرسیدند آیا از ترس مرگ نماز را طول دادى گفت: به خدا سوگند در عمرم هر وقت وضو گرفتهام، دو رکعت نماز خواندهام و هرگز نمازى به این کوتاهى نخواندهام و براى اینکه خیال نکنید من از مرگ میترسم به این کوتاهى خواندم و بعد گفت پس از مرگ من، زنجیر از دست و پایم باز نکنید و خون پیکرم را نشوئید زیرا مىخواهم روز رستاخیز با همین وضع با معاویه روبرو شوم! خبر شهادت جانگداز حجر دلیر و همرزمانش بازتاب وسیع داشت. من جمله اعتراض شدید امام حسین(ع) به معاویه بود. شهادت حجر تأثیر بسیاری بر روحیه مردم گذاشت و موج نفرت از خاندان اموی سراسر جامعه اسلامی را فرا گرفت، معاویه برای این که عمل خود را توجیه کند، گفت: در آن زمان هیچ مرد عاقل و کاردانی نزد من نبود تا مرا از این کار باز دارد. [ چهارشنبه 92/2/18 ] [ 11:10 صبح ] [ مهدی رمضانی متین ]
[ نظرات () ]
IranSkin go Up |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |