ذکر کاشف الکرب
دعای فرج

mouse code

کد ماوس

تیر 92 - متین
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

متین
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 

روزی خانمی سخنی را بر زبان آورد که مورد رنجش خاطر بهترین دوستش شد  او بلافاصله از گفته خود پشیمان شده و بدنبال راه چاره ای گشت که بتواند دل دوستش را بدست آورده و کدورت حاصله را برطرف کند.
او در تلاش خود برای جبران آن  نزد پیرزن خردمند شهر شتافت و پس از شرح ماجرا از وی مشورت خواست ...
پیرزن با دقت و حوصله فراوان به گفته های آن خانم گوش داد و پس از مدتی اندیشه  چنین گفت : تو برای جبران سخنانت لازمست که دو کار انجام دهی و اولین آن فوق العاده سختتر از دومیست
 . 


خانم جوان با شوق فراوان از او خواست که راه حلها را برایش شرح دهد
 . 

پیرزن خردمند ادامه داد : امشب بهترین بالش پری را که داری  ‌برداشته و سوراخی در آن ایجاد میکنی سپس از خانه بیرون آمده و شروع به قدم زدن در کوچه و محلات اطراف خانه ات میکنی و در آستانه درب منازل هر یک از همسایگان و دوستان و بستگانت که رسیدی  مقداری پر از داخل بالش درآورده و به آرامی آنجا قرار میدهی .
بایستی دقت کنی که این کار را تا قبل از طلوع آفتاب فردا صبح تمام کرده و نزد من برگردی تا دومین مرحله را توضیح دهم..!

خانم جوان بسرعت به سمت خانه اش شتافت و پس از اتمام کارهای روزمره خانه  شب هنگام شروع به انجام کار طاقت فرسائی کرد که آن پیرزن پیشنهاد نموده بود .
او با رنج و زحمت فراوان و در دل تاریکی شهر و در هوای سرد و سوزناکی که انگشتانش از فرط آن  یخ زده بودند ، توانست کارش را به انجام رسانده و درست هنگام طلوع آفتاب به نزد آن پیرزن خردمند بازگشت ...
خانم جوان با اینکه بشدت احساس خستگی می کرد  اما آسوده خاطر شده بود که تلاشش به نتیجه رسیده و با خشنودی گفت
  :‌بالش کاملا خالی شده است !
پیرزن پاسخ داد : حال برای انجام مرحله دوم  بازگرد و بالش خود را مجددا از آن پرها  پر کن  تا همه چیز به حالت اولش برگردد !!!
خانم جوان با سرآسیمگی گفت : اما میدونید این امر کاملا غیر ممکنه ! باد بیشتر آن پرها را از محلی که قرارشان داده ام ،‌ پراکنده است ، ‌قطعا هرچقدر هم تلاش کنم  ‌دوباره همه چیز مثل اول نخواهد شد
 ! 

پیرزن با کلامی تامل برانگیز گفت : کاملا درسته !
هرگز فراموش نکن کلماتی که بکار میبری همچون پرهائیست که در مسیر باد قرار میگیرند .
آگاه باش که فارغ از میزان صمیمیت و صداقت گفتارت دیگر آن سخنان به دهان باز نخواهند گشت  بنابراین در حضور کسانی که به آنها عشق می ورزی ،‌ کلماتت را خوب انتخاب کن...


[ سه شنبه 92/4/18 ] [ 8:18 صبح ] [ مهدی رمضانی متین ] [ نظرات () ]

حاجب بروجردی قصیده ای زیبا در مدح امیر المومنین، علی (ع) سرودند که شاه بیت آن این بیت بود:

حاجب اگر محاسبه حشر با علیست

من ضامنم که هر چه بخواهی گناه کن!

همان شب در عالم رویا مولا علی بن ابیطالب (ع) به خواب ایشان آمده و فرمودند:

اگر چه محاسبه در دست ماست اما اگر رخصت دهی من بیت آخر شعرت را اصلاح کنم. حاجب   عرض می دارد: یا مولا شعر برای شما و در مدح شماست. حضرتش می فرمایند : پس بیت آخرت را این گونه بنویس: 

حاجب یقین محاسبه حشر با علیست

شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن

 

 

 


[ سه شنبه 92/4/18 ] [ 8:14 صبح ] [ مهدی رمضانی متین ] [ نظرات () ]

دلت را خانه ماکن مصفا کردنش با من

به ما درد دل افشا کن  مداوا کردنش با من

اگر گم کرده ای دل  کلید استجابت را

بیا یک لحظه با ما باش پیداکردنش با  من

بیفشان قطره اشکی که من هستم خریدارش

بیاورقطره ای اخلاص دریا  کردنش با  من

اگر درها برویت بسته شد دل برمن کن بازآ

دراین خانه دق الباب کن بازکردنش با  من

به من گو حاجت خودرا عجابت می کنم آنی

طلب کن آنچه می خواهی محیا کردنش با  من

چوخوردی روزی امروزما  را شکر نعمت کن

غم فردا مخور ، تاءمین فردا کردنش با  من

بیا قبل از وقوع مرگ روشن کن حسابت را

بیاور نیک و بد را جمع و منها کردنش با من

اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت

تو توبه نامه را بنویس  امضا کردنش با من

 

محمدحسن فرحبخش(معروف به ژولیده نیشابوری)


[ دوشنبه 92/4/17 ] [ 11:51 صبح ] [ مهدی رمضانی متین ] [ نظرات () ]

حاضر جوابی علمای شیعه

   کوری که به جهنم می‌رود
یکی از علمای شیعه برای شرکت در مجلسی به یکی از کشورهای عربی سفر کرد، در آن مجلس آقای «بن باز» مرجع و مفتی اهل تسنن که نابینا بود، حضور داشت، وقتی فهمید عالمی شیعه در مجلس است، شروع به اشکال کرد که شما شیعه‌ها چرا قرآن را تأویل می‌کنید؟ و از مسیر اصلی خود خارج می‌کنید؟

عالم شیعه گفت: ما در قرآن آیه‌ای داریم که نشان می‌دهد شما اهل جهنم هستید.
بن‌باز گفت: چه آیه‌ای؟
آن عالم فرمود: «مَن کانَ فی هَذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فی الاَخِرَةِ أَعْمَی وَ أَضلُّ سبِیلاً»، هر کس در دنیا کور باشد، در آخرت هم کور است، شما هم الان کور هستید .
بن‌باز گفت: منظور کوری دل است
عالم شیعه گفت: الآن خودت قرآن را تأویل کردی، ما هم که قرآن را تأویل می‌کنیم، غیر از این چیزی نمی‌گوییم .


[ دوشنبه 92/4/10 ] [ 8:31 صبح ] [ مهدی رمضانی متین ] [ نظرات () ]

لذت زندگی

دو میمون روی شاخه درختی نشسته بودند و به غروب خورشید نگاه میکردند.یکی از دیگری پرسید: چرا هنگام غروب رنگ آسمان تغییر میکند؟میمون دوم گفت: اگر بخواهیم همه چیز را توضیح بدهیم، مجالی برای زندگی نمی ماند. گاهی اوقات باید بدون توضیح از واقعیتی که در اطرافت میبینی، لذت ببری...میمون اول با ناراحتی گفت: تو فقط به دنبال لذت زندگی هستی و هیچ وقت نمی خواهی واقعیتها را با منطق بیان کنی !!!در همین حال هزار پایی از کنار آنها میگذشت..میمون اول با دیدن هزار پا از او پرسید: هزار پا، تو چگونه این همه پا را با هماهنگی حرکت میدهی؟هزارپا جواب داد: تا به امروز راجع به این موضوع فکر نکرده ام ؟!میمون دوم گفت: خوب فکر کن چون این میمون راجع به همه چیز توضیح منطقی میخواهد!هزار پا نگاهی به پاهایش کرد و خواست توضیحی بدهد:خوب اول این پا را حرکت میدهم، نه، نه. شاید اول این یکی را. باید اول بدنم را بچرخانم ...هزار پا مدتی سعی کرد تا توضیح مناسبی برای حرکت دادن پاهایش بیان کند ولی هرچه بیشتر سعی میکرد، ناموفقتر بود.پس با ناامیدی سعی کرد به راه خودش ادامه دهد، ولی متوجه شد که نمیتواند.با ناراحتی گفت: ببین چه بلایی به سرم آوردی؟! آنقدر سعی کردم چگونگی حرکتم را توضیح دهم که راه رفتن یادم رفت!!!میمون دوم به اولی گفت: میبینی؟

 وقتی سعی میکنی همه چیز را توضیح دهی اینطور میشود...!پس دوباره به غروب آفتاب خیره شد تا از آن لذت ببرد...پائولو کوئیلیو


[ چهارشنبه 92/4/5 ] [ 9:25 صبح ] [ مهدی رمضانی متین ] [ نظرات () ]

خدایا ! دلم را همچون نی لبکی چوبین، بر لبهای خود بگذار و زیباترین نغمه هایت را در فضای زندگی انسانها مترنم کن چنان بنواز دلم را

که هر جا نفرتی هست، عشق باشم من

هر جا زخمی هست، مرهم باشم من

هر جا ناامیدی هست، امید باشم من

هر جا تردیدی هست، ایمان باشم من

هر جا تاریکی هست، روشنایی باشم من

هر جا غمی هست، شادمانی باشم

گذشته ام را بدون هیچ تاسفی بپذیرم، با اعتماد، زمان حال را بگذرانم و بدون ترس برای آینده آماده شوم.

ایمانم را نگهدارم و ترسهایم را به گوشه ای اندازم.

شک هایم را باور نکنم و هیچگاه به باورهایم شک نکنم.

زندگی شگفت انگیز است، زلال که باشی، آسان در تو پیداست.

 


[ یکشنبه 92/4/2 ] [ 2:15 عصر ] [ مهدی رمضانی متین ] [ نظرات () ]

 

نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس

دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس

گفتم سلام خواجه گفتا علیک جانم

گفتم کجا روانی؟ گفتا که خود ندانم

گفتم بگیر فالی گفتا نمانده حالی

گفتم چگونه ای گفت: در بند بی خیالی

گفتم که تازه تازه شعر و غزل چه داری؟

گفتا که می سرایم شعر سپید باری

گفتم ز دولت عشق؟ گفتا که کودتا شد

گفتم رقیب؟ گفتا بدبخت کله پا شد

گفتم کجاست لیلی؟ مشغول دلربایی؟

گفتا شده ستاره در فیلم سینمایی

گفتم بگو ز خالش آن خال آتش افروز

گفتا عمل نموده دیروز یا پریروز

گفتم بگو ز مویش گفتا که مش نموده

گفتم بگو ز یارش گفتا ولش نموده

گفتم چرا؟ چگونه؟ عاقل شده است مجنون؟

گفتا شدید گشته محتاج گرد و افیون

گفتم کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟

گفتا خریده قسطی تلویزیون به جایش

گفتم بگو ز ساقی حالا شده چه کاره؟

گفتا شده است منشی در توی یک اداره

گفتم ز ساربان گو با کاروان غمها

گفتا آژانس دارد با تور دور دنیا

گفتم بکن ز محمل یا از کجاوه یادی

گفتا پژو دوو بنز یا گلف نوک مدادی

گفتم که قاصدت کو؟ آن باد صبح شرقی؟

گفتا که جای خود را داده به فاکس برقی

گفتم سلام ما را باد صبا کجا برد؟

گفتا به پست داده آورد یا نیاورد؟

گفتم بگو ز مشک آهوی دشت زنگی

گفتا که ادکلن شد در شیشه های رنگی

گفتم سراغ داری میخانه ی حسابی؟

گفت آنچه بود از دم گشته چلو کبابی

گفتم بیا ز زاری لب تر کنیم پنهان

گفتا نمی هراسی؟ از چوب پاسبانان؟

گفتم شراب نابی تو دست و پات داری؟

گفتا به جاش دارم وافور بانگاری

گفتم بلند بوده موی تو آن زمانها

گفتا به حبس بودم از ته زدند آنها

گفتم شما به زندان ؟!حافظ مارو گرفتی؟

گفتا ندیده بودم هالو به این خرفتی

 

 


[ شنبه 92/4/1 ] [ 11:10 صبح ] [ مهدی رمضانی متین ] [ نظرات () ]

IranSkin go Up
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 23
بازدید دیروز: 48
کل بازدیدها: 254760

.

پخش زنده حرم


قالب وبلاگ